به احترام دیدن لحظه ای سکوت باید

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

به احترام دیدن لحظه ای سکوت باید

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

کجا از تو مهربونتر پیدا میشه؟

اخر چه بگویم؟؟؟

 به کدام نوا ترا خوانم به کدام واژه ترا لمس کنم و به کدام دیده ترا بنگرم به چه بویی ترا به مشام بکشم؟؟؟

ای تنفس بوی بهشت

مگر بهشت جایی جز اینست؟؟؟

تو همان به که به اندازه ی دریا باشی

و نه دریا کم تست

و تو باید به رهایی برسی که رهایی تن تست

ای همه بود و نبود و مه و خورشید

 و دگر بار نفس

 من ترا میخواهم و تو را میبویم

و به اندازه ی هر لحظه نفس هایت را به صدای گل و دریا و شب و عطر تن یار نخواهم فروخت

تو همانی که در این لحظه  صدایم میزنی

بله ای جان من و هستی من  تو فقط با من باش من ترا عاشق و دلبسته شدم

و هزاران بوسه به تو ای شبنم رویای خیال

تقدیم....

این شعرو تقدیم میکنم به عشق اولم(((((خدااااااااا))))

و به عشق بعدیم که خودش میدونه کیه....

واقعا کجا از بالای ابرها زیباتره؟؟؟

شاد باشید... 

پدربزرگ من فرشته بود...

بابا اب دارد  بابا نان دارد 

 بابادر دستش یک سبد یاس دارد

 بابا یک شال سبز نشان سیدی دارد

 بابا از مال دنیا فقط یک کلاه دارد

بابا عشق داد ...

بابا نفس دارد

 بابا مینا دارد

 بیتا دارد

نیکو و

 مزده دارد

اما ....

بوی سجاده و عطر دستش هنوز اینجاست...

 بابا دیگر نفس  ندارد...

نه تو تنها نیستی...

نگو ما دوتا کمیم من و تو این همه ایم...

عشق یعنی همه چیز...

وقتی توی اسمون عشق تنها داشتم پرواز میکردم در این فکر بودم ایا از من تنها تر هست...؟

ناگه به زیبایی بال هایت را گشودی

 ومن بسوی تو پر کشیدم

  به اسمان نگاه کن به بیکرانه های ابی... اری اینجا دل اوست....

به بستر سپیدم بنگر که چگونه ترا برای شبی ارام فرا میخواند ....

نه تو تنها نیستی....

با تو...

 

و چقدر زود بزرگ میشویم ان لحظه که مادر همه زندگی تست به روزهای خوب با یار بودن میاندیشی؟؟؟؟

اینم لباس من... چقدر زود دیر میشه... ولی من هیچ وقت تنها نیستم...

خودمونیم چقدر اینو دوستش داشتم هااا یادش بخیر....